مهدی جان ! در ازل پرتو حسنت ز تجلَی دم زد ...

 

اینجا کسی برای تو جا وا نمیکند
این خاک احترام به دریا نمیکند
شهر پر از هوی نفسم را گرفته است
اینجا کسی هوای مسیحا نمیکند
دنیا مرا برای خودش خواست ای رفیق
شیطان که فکر آدم و حوا نمیکند
پای تو کم کسی ز خودش دست شسته است
اینجا کسی مسافرت از ما نمیکند
نامت برای رفع بلا روی تاقچه است
ورنه کسی نگاه به آقا نمیکند
از سیر چشمهای تو فیضی نمی برد
قومی که میل عالم بالا نمیکند
شبهای عاشقان چقدر طول می کشد
ما را جدا ز خود شب یلدا نمی کند
خون می خوریم و شکر خداوند می کنیم
با ما فراق بهتر از این تا نمی کند

خدایا: دلم گرفته...

 

خدایا دل شکسته ام ...

                                خدایا دلم گرفته...

                                                       خدایا مرا دریاب ...

 

مهديا! يارا!  مولا جان! بيا ...

 

هر جمعه به انتظارت می نشینیم و به جاده های امید می نگریم تا بیایی ای زاده زهرا...

 

الهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان ( عج )

مهديا!

جانها، شورانگيز از ياد دلرباي توست. شقايق هاي شادي بشر، در شبستان شيدايي تو مي كاود و شايسته ترين بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حيات خويش را در آويختن به شاخه طوباي محبت تو مي دانند.

يارا!

دلها به ياد تو مي تپد و روشني نگاه منتظران به افق خورشيد ظهور توست ... اي برترين افق براي پرواز پرندگان آرزو، اي تجلي آبي ترين آسمان اميد، اي منتهاي برترين خيال هستي، اي آرمان همه چشم انتظاران، دنيا نيازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زيارت روي دلرباي تو مي تپد.

اي قطب عالم امكان، بيا و گـرد گامهايت را توتياي چشمانمان قرار ده. بيا كه نواي دل انگيز توحيدت را با گوش جان شنواييم.

مولا جان بيا! ...

ما منتظریم تا که او برگردد ...

 

 

سلام بر مهدي، جوهر دين و نور يقين، ذخيره الهي و منجي نهائي

سلام بر مهدي، کعبه مقصود و قبله موعود، سر عظيم و اسم اعظم

سلام بر مهدي، ديده بان خدا و مظهر هدي، وصي اوصياء و گزيده اولياء

 

فدات شم آقا جان

 

 

باکاروان عشق محمد (ص) و آل محمد(ع)

  

ایام سوگواری رحلت حضرت رسول اکرم (ص)

 

وشهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا (ع)

را  بر تمامي  هموطنان عزیز تسلیت عرض می نمایم.

 

فردا روز توست...

تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه

لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن

شاید آنچه را می نویسم تنها تو بخوانی، اما شادم که برای تو می نویسم، هوای دلم چون دوران انتظارت ابری است و بارش باران است که شاید ابرها را به کناری بزند و آفتاب، چون روی زیبایت با زمینیان کوی انتظار به شادی عشق بازی کند...

khoda%20konad%20ke%20biaii.jpg

جهان در انتظار توست

ای غایب از نظر نظری کن به حال ما ...

 

ای  دلبر یکتا   بیا ، ای   محرم   دلها    بیا

                                               تنها توئی  مشکل  گشا، ای  رهبر والا   بیا

معشوق هرپیغمبری،برفرق نرگس  افسری

                                               یاحجت بن العسکری،ای یار روح  افزا بیا

 

ای غایب از نظر

" آن مرد تا نیاید ، باران نخواهد آمد"

 

Rain

کشتی نساز ای نوح، طوفان نخواهد آمد

بر شوره زار دلها باران نخواهد آمد

رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن

" آن مرد تا نیاید ، باران نخواهد آمد"

 

ای یوسف زهرا !

خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،

ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،

روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .

به ما ترحم كن كه بیچاره ایم و مضطر

ای عزیزِ مصرِ وجود !

سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .

یابن الحسن !

برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند كالایی – هر چند اندك – آورده بودند ،

سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .

اما ...

به يقين يوسف ما آمدني است ... و دمی دیگر مانده تا مولا بیاید اگر ما بخواهیم

 

 

سلام بر دلهای شکسته

سلام بر سینه های سوخته

سلام بر دستهای خسته

سلام بر آسمان نگاههای بارانی

سجاده ای بر طپشهای دلم می گسترانم

آه، که این کلام چقدر زمینگر است و هوای روزگاران چه دلگیر

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویم

مهربان سالار، ما را دریاب که هنوز غارنشین نفس امارۀ خویشیم

مولای عزیزم، پدر مهربانم

بی تو خورشید در افقهای غم فرو می رود

بی تو یاسها شکفتن نمی دانند

بی تو تابوت آرزوها برشانۀ لحظه ها سنگینی می کند

بی تو خستگان و دلسوختگان قدومت می میرند

بی تو گلهای نرگس عطر پریشانی و زمزمۀ زندانی می دهند

حال اگرتو بیایی

از طلوع تا غروب

از شفق تا فلق

دسته دسته آیه های نور خواهد بود

شکوفه و گل و سرور خواهد بود

اگر تو بیایی تمام واژه ها صبور خواهند بود

تو اگر بیایی از گرمای نگاهت، نرگسهای دشت می رویند

و دستان خسته ام باغبان نهال عشقت می شوند

تو اگر بیایی برهوت زندگی به ظهور لالۀ حضورت آباد میشود

تو اگر بیایی اشک غم بر چهرۀ ماتم می میرد و رنگ شادمانی می گیرد

اینک ...

دلسوختگان ،

ندبه خوانان مولا،

هزاران هزار گل نثار بغض گلویتان

بار غم بشویید و سرود تبریک بخوانید که مولا می آید

آقا می آید

سرور می آید

به امید جانفشانی در صبح ظهورت

شهرخیانت به حسین(ع) شهرغربت مسلم...

 

 

صبح...به سمت کوفه...و چه دردی ست در این کلام...."کوفه"....

حرم میثم تمار..... گویی صدای علی می آید......:" این اخوانی....؟"

خانه ی امیر المومنین(ع)... شنیده ام ...در مدینه...در مسجد پیامبر.. دری ست ...که می گویند: خانه ی فاطمه(ع)... ونمی گویند: خانه ی علی(ع)..."به قصد".    اینجا اما...می گویند خانه ی علی... ونمی گویند خانه ی فاطمه(س). نه که نخواهند بگویند نه! نمی گویند چون اینجا دیگر مدینه نیست... اینجت کوفه است! شهر خطبه های علی...شهر  خیانت به حسین(ع)...شهر غربت مسلم.....اینجا را نمی گویند خانه ی فاطمه(س)...و به چشم دل حتی نباید بگویند خانه ی علی... که علی ۳۰ سال قبل...آری ۳۰ سال قبل...در همان مدینه...شهید شد...! از در و دیوار بپرس... . اینجا را می گویند خانه ی علی.... نه جرات داخل شدن داری نه تاب پشت در ماندن..! بگو "منم گدای فاطمه" و وارد شو...!اینجا خانه ی حسن و حسین(ع) است...خانه ی عباس(ع) و زینب(س) است....خانه ی ام البنین است .....خانه ی امّ هانی ست... و هنوز مشخص است که کدان اتاق..اتاق کیست.... و تو را به خدا! تو را به خدا نخواه از من که بگویم این خانه همان محل غسل بدن علی(ع)ست...محل وداع با علی (ع) ست.... تو را به خدا آرام باش زینب(س)! از مصائب تو هنوز بسیار مانده.............

خانه ی علی(ع) در چند قدمی مسجد کوفه ست... و نزدیک محلی که روزی دارالعماره بوده...دارالعماره ای که مسلم را............. دارالعماره ای که هانی  را... دارالعماره ای که زینب (س) را..................! دار العماره ای که اسرای خاندان محمد(ص) را.....!   . و حالا دارالعماره ای نیست..تنها نیزار است.

به سمت مسجد کوفه می رویم...نوشته: فاخلع نعلیک انّک فی الواد المقدّس طوی.. بزرگ است...خیلی! مقر حکومت علی(ع) ست و مقر حکومت مهدی(عج) ... و می گویند در مکان همین مسجد بوده تنوری که طوفان نوح از آن برخاست... و می گویند که "نجف" کوهی بوده..همان کوه که پسر نوح از آن بالا رفت. اینجا مسجد کوفه است که هزار پیامبر و وصی درآن نماز گزارده اند...و تو را چه حاجت به هزار تن...تو را همان بس که علی(ع) اینجا نماز گزارد.... و حالتی رفت که محراب به فریا د آمد.....  و روایت است( گمانم از صادق آل محمد(ص) ) که : اگر مردم فضیلت این مسجد را می دانستند بر سر زانوان خود به سوی آن  می آمدند....

نماز مسافر در چهار جا تمام است...: مسجدالحرام...مسجد النّبی...حائرالحسین(ع)... و مسجد کوفه.... گویی خاک پای علی وطن است!..... و می گویند که عصای موسی و خاتم سلیمان و شجره ی یقطین در این مسجد است... و می گویند: گرفتاری در آن دعا نمی کند مگر آنکه حاجت روا شود... و می گویند نشستن درآن حتی بدون ذکر عبادت است... و می گویند :مسجد کوفه از اهل شفاعت است... و می گویند : راست وچپ آن باغ هایی ست از بهشت....همه ی این ها هست وچیز دیگری نیز : "قبله ی مسجد کوفه به سمت خانه ی علی (ع) ست... سبحان ا... ! " حال وارد شو! اما نه از هر دری! از باب ّالثعبان وارد شو که امروز به تحریف باب الفیل می خوانندش. و این حکایتی دارد:

علی(ع) بر بالای منبر نشسته بود وخطبه می خواند که ناگهان ماری وارد وارد مسجد شد که سری به بزرگی سر شتر داشت...مردم عقب رفتند..مار به سمت علی آمد... زمزمه ای کرد...جواب گرفت...ورفت...! امیر المومنین فرمود:  "او از طرف طایفه ی جنّیان آمده بود وگفت که میانشان اختلاف افتاده واز من خواست به عنوان وصی پیامبر در میان انسان ها   به سراغشان بروم و من پذیرفتم."(نقل به مضمون) .از آن پس دری که مار از آن وارد شده بود" باب الثعبان" نامیدند. بعد ها برای تحریف این واقعه فیلی از ایران آوردند و برای تماشای مردم جاوی این در گذاشتند  وآن  در را "باب الفیل" نامیدند..!! وارد شو...از همان در که مار وارد شد وجواب گرفت...

چه وسعتی! کف مسجد را  لوله کشی آب سرد کرده اند ودر حالی که افتاب داغ کوفه می تابد پایت خنکای زمین را حس می کند.... دلم هوای سهله می کند وغربت خاکی اش! در مقام ها نماز بخوان و دعای هر مقام را زمزمه کن...و یادت نود که در مسجد کوفه هستی! ستون چهارم مقام ابراهیم(ع) ...دکه المعراج( که پیامبر در شب معراج در این مکان در رکعت نماز خواند..تو هم بخوان!) ...ستون پنجم مقام امام حسن(ع)...    ستون سوم...مقام امام سجاد....           مقام نوح(باب الفرج)....مقام امام صادق(ع)... دکه القضا(آنجا که محل قضاوت های علی (ع) بود)...بیت الطشت...       مقام آدم و حوا ! در این نقطه بود که آدم خدا را قسم داد به حق پنج تن و خدا توبه اش بعد از ( نمیدانم) چند سال بخشید... .وچه خوب بهانه ایست!! :الهی بفاطمه وابیها.... وبعلها وبنیها......................................

داری می رسی به نقطه ی اوج حکایت.. به محراب علی(ع).... به محراب نیمه شب های علی...به محراب شب های کوفه...  صدای علی است که می گوید : مولای یا مولای...انت الرب وا نا المربوب.............! محراب شهادت علی  و یتیم شدن ما ...!

.

.

نماز می خوانی..به جماعتی کثیر.... وحالا چقدر جای علی خالی ست...حالا که پشت محرابش ........... کاش در نمازی به تو اقتدا می کردم علی!

بلند شو و برو به سمت آن گنبد طلایی که همیشه فکر می کردی گنبد مسجد کوفه است...نه! آن حرم پسر عموی حسین(ع) است: مسلم بن عقیل بن ابیطالب !

مسلم! شنیده بودم از تو! شنیده بودم که فرمانده ای فاتح بودی در صدر اسلام... وحالا حدود ۷۰ ساله ای... وچه دردی ست مسلم! چه دردی ست وقتی کسی مثل تو در کوچه های کوفه غریب شود ان هم در پی ۱۲ هزار نامه..! و حالا نگران خودش نیست...فقط کاش می شد جوری به آقا خبر رساند: کوفه میا حسین جان........!

نزدیکی های صبح خوابش می برد و خواب علی(ع) را می بیند :" فردا در کنار مایی مسلم!"................. و حرم تو در مقر حکومت مهدی(عج) ست ... وهرکس به حضور او آید تو را نیز زیارت می کند..!  رو به روی حرم مسلم  حرم هانی بن عروه است..   سلام بر یارانی که در تاریخ بی مثال اند...